جدول جو
جدول جو

معنی مشعل کش - جستجوی لغت در جدول جو

مشعل کش
(خوَشْ / خُشْ)
مشعل کشنده. خاموش کننده مشعل:
چو کردی چراغ مرا نوردار
ز من، باد مشعل کشان دور دار.
نظامی (شرفنامۀ چ وحید ص 11).
، صاحب غیاث و آنندراج در ذیل ’مشعل کشان’ آرند: قومی است از کفار. گویند که ایشان مشعل را کشته به خانه تاریک جامۀ دختران انداخته به چند پسران امر کنند که هر یکی جامه ای بردارد و صاحب آن جامه در نکاح او باشد
لغت نامه دهخدا
مشعل کش
مشعل دار، مشعل چی، مشعله دار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ)
برندۀ محمل. کشندۀ محمل. آنکه محمل را حمل کند و بکشد و بار کند:
به اندازه بردار از این راه گنج
نه چندان که محمل کش آید به رنج.
نظامی.
قلاووز برداشت آهنگ پیش
شد از پای محمل کشان راه ریش.
نظامی.
به حرفی که در دفتر مردمی است
به نقشی که محمل کش آدمی است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(طِ نَ)
کشنده و حمل کننده لعل:
خنده زنان از کمرش لعل ناب
بر کمر لعل کش آفتاب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَرْ زَ / زِ شِ کَ)
میل کشنده. کسی که میل در چشم کسی کشد. آنکه با کشیدن میل گداخته بینایی از چشم کسی بگیرد:
میل کش چشم خیالات شو
کندنه پای خرابات شو.
نظامی.
و رجوع به میل کشیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مشعل چی
تصویر مشعل چی
شماله دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل کش
تصویر لعل کش
لالکش حمل کننده لعل
فرهنگ لغت هوشیار